علم اخلاقعلم اخلاق، شاخهای از علوم انسانی است. ۱ - تعریف لغویاخلاق در لغت، جمع خلق است و خلق، ملکهای را گویند که مقتضی سهولت صدور فعل، بدون تفکر و تأمل است. [۱]
اخلاق ناصری، ص۶۰.
[۲]
اخلاق جلالی، ص۳۸.
علم اخلاق علمی است که در آن، از تهذیب نفس و چگونگی رابطه افراد خانواده با یکدیگر و با جامعه بحث میشود. ۲ - تعریف علم اخلاق از دیدگاه علامه طباطباییبه نظر علامه طباطبائی (ره) علم اخلاق عبارت است از: فنی که درباره ملکات انسانی بحث میکند؛ ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست. و هدف این بحث این است که فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این علم میخواهد معلوم کند که کدام یک از ملکات نفسانی انسان، خوب و بد و مایه کمال و فضیلت اوست و چه ملکاتی، بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آنها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد. پس غایت و هدف علم اخلاق، شناخت فضیلتها و چگونگی به کارگیری آنها در جهت تزکیه نفس و شناخت پلیدیها به منظور پاک کردن نفس از آنهاست؛ به همین جهت، علم اخلاق را علم سلوک یا تهذیب اخلاق یا حکمت عملی نامیدهاند. [۴]
دکتر جمبل صلیبا، واژه نامه فلسفه و علوم اجتماعی، ص۲۰.
گفتنی است که قید «ملکه» در تعریف علم اخلاق برای این است که اوصاف اخلاقی در شخص، دوام و ثبات دارد و چون چنین قوایی در باطن و درون او وجود دارد، ستایش و ثنای عموم، متوجه او میشود. پس اگر وصفی از اوصاف حمیده یا رذیله، در فرد ملکه نشده و قوام و استقرار نیابد، جزء اخلاق به شمار نمیآید؛ البته این غایت علم اخلاق است. هدف و غایت کمالات اخلاقی از نگاه علامه، اکتفا نمودن به فضایل انسانی نیست؛ بلکه مرحله و مرتبهای بالاتر از آن است و آن، طلب و درخواست رضای الهی است: هنگامی که ایمان بنده نسبت به پروردگارش شدت پیدا کرد و خود را به این فکر مشغول نمود و اسمای حسنای الهی و صفات زیبایی را که منزه از نقص و زشتی است در خود تقویت و مراقبت از نفس را تشدید نمود، خود را به حدی از عبودیت میرساند که در همه حالات، پروردگارش را ناظر اعمال خود میبیند و نسبت به او، حب و علاقه شدیدی نشان میدهد و این محبت تشدید میگردد؛ به طوری که از همه چیز، قطع علاقه نموده و دوست نمیدارد مگر پروردگارش را و قلبش خضوع نمیکند مگر برای او، چنین عبدی به سادگی نمیلغزد و جز حسن و جمال الهی، چیزی نمیبیند و چیزی را دوست نمیدارد مگر آنچه را که خداوند سبحان دوست دارد. ۳ - غایت علم اخلاق از منظر علامه طباطباییپس، از منظر علّامه (ره)، غایت اخلاق در اسلام، نه تنها کسب و تحصیل فضایل اخلاقی، بلکه طلب رضای الهی در همه امور باطنی و ظاهری است؛ یعنی اسلام بر خلاف سایر مکاتب، اخلاق را صرفاً در حسن فعلی محدود و محصور نکرده است؛ بلکه علاوه بر حسن فعلی به حسن فاعلی هم نظر دارد و این دو بدون علم و معرفت حاصل نمیشود. از نگاه ایشان هر چند که اوصاف اخلاقی متکثر و متعدّدند، اما سرچشمه و منشاء همه آن خصایص، قوای سه گانهای است که محرّک نفس انسانی برای کسب علوم عملی است؛ علومی که تمام رفتار و اعمال آدمی به آن علوم برگشت میکند: قوه شهویه، قوه غضبیه و قوه عاقله؛ زیرا همه افعال آدمی یا از قبیل جلب منفعت است، مثل خوردن و نوشیدن و پوشیدن (قوّه شهویه) و یا از قبیل دفع ضرر است، مانند دفاع از جان و مال و آبرو (قوّه غضبیه) و یا برای تصور و تصدیق است (قوه ناطقه). ذات و جوهر آدمی معجونی از این سه قوّه است. اوصاف اخلاقی، زمانی در وجودش نهادینه میشود که این قوای سه گانه تعدیل گردند؛ یعنی نه به سمت افراط کشیده شود و نه به سمت تفریط. علم اخلاق، وسیلهای است برای معرفت و شناخت حدود اعتدال قوای انسانی و چگونگی استقرار آن در باطن و درون آدمی. راه علمی و معرفتیاش، اذعان و ایمان بدانهاست و طریقه عملی آن، تکرار آنهاست تا در نفس رسوخ نماید. ۴ - پانویس
۵ - منبعاندیشه قم |